صاحب قران بودن، کنایه از فرمانروایی، نام عمومی سکه هایی که از زمان صفویه تا ناصرالدین شاه قاجار ضرب شده و بر روی آن ها ابیاتی نقش می شده که کلمۀ «صاحب قران» یا «صاحب قرانی» در آن ابیات وجود داشته مانند «به گیتی سکۀ صاحب قرانی / زد از توفیق حق عباس ثانی» و یا «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاه شاهان نادر صاحب قران»، صاحب قران
صاحب قران بودن، کنایه از فرمانروایی، نام عمومی سکه هایی که از زمان صفویه تا ناصرالدین شاه قاجار ضرب شده و بر روی آن ها ابیاتی نقش می شده که کلمۀ «صاحب قران» یا «صاحب قرانی» در آن ابیات وجود داشته مانندِ «به گیتی سکۀ صاحب قرانی / زد از توفیق حق عباس ثانی» و یا «هست سلطان بر سلاطین جهان / شاهِ شاهان نادر صاحب قران»، صاحب قران
صفت صاحب قران: بعمدا علی بن عمران به آخر رسد زین ریاست به صاحب قرانی. منوچهری. زمین را مهیا به مالک رقابی فلک را مسمی به صاحب قرانی. فرخی. صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را اندر او اهلیت صاحب قرانی بوده است. سوزنی. در نکویی چون عمادی از سخن دعوی صاحب قرانی میکنی. عمادی شهریاری. مرکز دائرۀ گیتی ستانی و مدار نقطۀ صاحب قرانی. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به صاحب قران شود
صفت صاحب قران: بعمدا علی بن عمران به آخر رسد زین ریاست به صاحب قرانی. منوچهری. زمین را مهیا به مالک رقابی فلک را مسمی به صاحب قرانی. فرخی. صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را اندر او اهلیت صاحب قرانی بوده است. سوزنی. در نکویی چون عمادی از سخن دعوی صاحب قرانی میکنی. عمادی شهریاری. مرکز دائرۀ گیتی ستانی و مدار نقطۀ صاحب قرانی. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به صاحب قران شود